واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۲۳۸: کی از اسباب نیکی بدگهر فرخنده میگردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کی از اسباب نیکی بدگهر فرخنده میگردد سگ درنده از سوزن کجا دوزنده میگردد نکو از اختلاط بدکنش، بد میشود آخر چو باتیغ آب همدم میشود، برنده میگردد چمن تا گل نمی گردد، کجا گل میدهد ای دل؟ مخور غم، این کدورتها در آخر خنده میگردد خدا را بنده شو، گر در جهان آزادگی خواهی که ترک بندگی چون کرده کافر، بنده میگردد عجب نبود حریص از مرگ این و آن کند شادی که چون سیماب میرد، کیمیاگر زنده میگردد عجب دانم گذارد زردرویم خجلت عصیان که گردد سرخ رو هرکس که او شرمنده میگردد فزاید قدرت از آمیزش روشندلان واعظ بلی از قطره آبی گهر ارزنده میگردد واعظ قزوینی