واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۵: آه، شمعی ز شبستان سحرخیزان است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آه، شمعی ز شبستان سحرخیزان است ناله، نخلی ز گلستان سحرخیزان است چون دم صبح نباشد، همه کیفیت و شور گریه کاه دل بریان سحرخیزان است دیدم از تاج خروسان، که ز بیداری بخت دولت زنده دلی، زآن سحر خیزان است در ستم، ظالم ازین گونه که پا میفشرد هدف ناوک افغان سحر خیزان است خانه دولت هرکس که به ظلم آباد است سیلش از اشک چو باران سحرخیزان است روز در پرده گمنامی خویشند، چو شمع شب چو شد، عرصه جولان سحرخیزان است باغ فیض دل شبها، که گلش مغفرتست آبش از ناله غلتان سحرخیزان است عندلیب چمن روح فزای دم صبح صوت شور آور افغان سحرخیزان است قامت خویش چو سازند دوتا وقت رکوع دو جهان در خم چوگان سحرخیزان است دیده واعظ از آنست پر از نعمت فیض کز گدایان سر خوان سحرخیزان است واعظ قزوینی