کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۵۶۹: زتیغ تو بر دل در آشنائی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زتیغ تو بر دل در آشنائی گشادیم شاید ازین در در آئی نگه را بمژگان رسان، چند باشد میان دو همخانه ناآشنائی سر الفت ابروان تو گردم که یک مو ندارند از هم جدائی به پیش فریبنده چشم تو میرم که مژگان ز مژگان کند دلربائی بدریوزه خاکپایت بتان را شود دیده ها کاسه های گدائی براه تو ای صید وحشی ز هر سو شد از دیده دامها روشنائی ترا شمع در هیچ بزمی نبیند که نگدازد از خجلت خودنمائی زبر گشته مژگانت آخر نپرسی که رو بر قفا از چه بی جدائی کلیم آتش داغت افسرده گشته منه دل برین چشم بی روشنائی کلیم کاشانی