کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۵۶۵: براه او چه در بازیم، نه دینی نه دنیائی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
براه او چه در بازیم، نه دینی نه دنیائی دلی داریم و اندوهی، سری داریم و سودائی زمان راحتم چون خواب پا عمر کمی دارد مگر آسایش خواب اجل محکم کند پائی بنازم چشم داغت را عجب بیناییی دارد بغیر از سینه پاکان ندیدم خوش کند جائی بپایان را بشهر آوردم از جذب جنون خود ز سیلاب سر شکم، خانه ام گردید صحرائی بعشق ار برنمی آیی، مکش پروانه سان خود را نداری در جگر آبی، بآتش کن مدارائی بیک پیمانه ساقی گفتگوی عقل کوته کن ترا کز دست می آید، باین هنگامه زن پائی بعالم آنچنان با چشم و دل سیری بسر بردم که گر از فاقه می مردم، نمی پختم تمنائی کلیم از خامه کار تیشه فرهاد می کردم که بر سر هست چون شاه جهانش کارفرمائی کلیم کاشانی