سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۵۴۸: دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری تو خود چه آدمیی کز عشق بی خبری اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب گر ذوق نیست تو را کژطبع جانوری من هرگز از تو نظر با خویشتن نکنم بیننده تن ندهد هرگز به بی بصری از بس که در نظرم خوب آمدی صنما هر جا که می نگرم گویی که در نظری دیگر نگه نکنم بالای سرو چمن دیگر صفت نکنم رفتار کبک دری کبک این چنین نرود سرو این چنین نچمد طاووس را نرسد پیش تو جلوه گری هر گه که می گذری من در تو می نگرم کز حسن قامت خود با کس نمی نگری از بس که فتنه شوم بر رفتنت نه عجب بر خویشتن تو ز ما صد بار فتنه تری باری به حکم کرم بر حال ما بنگر کافتد که بار دگر بر خاک ما گذری سعدی به جور و جفا مهر از تو برنکند من خاک پای توام ور خون من بخوری سعدی شیرازی