کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۵۳۰: ایکاش صد دل باشدم ایجان و دل قربان تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ایکاش صد دل باشدم ایجان و دل قربان تو چون سبحه یک یک بهرمند از کاوش مژگان تو محراب ابروی ترا نازم که پیوسته در او صفهای طاعت پیش و پس استاده از مژگان تو جانا کجا داری خبر از اشک بی آرام ما چون طفل بدخوئی چنین ننشسته در دامان تو از تیغ بی زنهار تو یارب کدامین بیشتر بر سینه من زخمها، یا کشته در میدان تو شد خشکسال عافیت، تو تیرباران غمت شاید دلم آبی خورد از آهن پیکان تو زنجیر اگرچه سربسر چشمت بر من ننگرد ازبس مکرر گشته ام در گوشه زندان تو بر گریه ات یکره کلیم، آنشوخ اگر زد خنده ای هر قطره گوهر می شود در دیده گریان تو کلیم کاشانی