کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۵۱۰: مگو ناصح که بتوان از رخ جانان نظر بستن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مگو ناصح که بتوان از رخ جانان نظر بستن بسی مشکل بود بر روی صاحبخانه در بستن به از مو نیست دستاری سر ما بیدماغان را که هر گه واشود بازش نمی یابد بسر بستن رمق در کس نمی ماند کمر گاهیکه بگشائی میان بگشودنت باشد بخون ما کمر بستن بسعی خویشتن هرگز نکردی نیکبخت ایدل تمام عمر اگر بال هما خواهی بپر بستن ز روی سهو بر مرهم نیفتد دیده داغم چنین باید بلی از روی نامحرم نظر بستن ره فیض ازل رهزن ندارد خصم گو بنشین که از کوشش نیارد کس ره آب گهر بستن سکندر سد نمی بستی که نامش در جهان ماند دو مصرع را توانستی اگر بر یکدگر بستن سخن بخشد حیات جاودانی اهل معنی را همین باشد کلیم از شاعری ها طرف بربستن کلیم کاشانی