کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۵۰۵: سفر نیکوست اما نه زکوی دلستان رفتن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سفر نیکوست اما نه زکوی دلستان رفتن بسان شمع هم در بزم باید از میان رفتن نقاب غنچه بگشاده، می و معشوق آماده عجب گر زنده رود اکنون تواند زاصفهان رفتن زجوش گل نگنجید آشیان من، زهی طالع که در فصل چنین می بایدم از گلستان رفتن نه تاراج خزانی بود و نه آسیب خار اینجا بجز آوارگی باعث چه بود از آشیان رفتن دل و جان، صبر و طاقت جمله می مانند و می باید ره خونخوار هجران ترا با کاروان رفتن تو خود رفتی کلیم، اما گران مژگان برگشته ترا تکلیف برگشتن کند، کی می توان رفتن کلیم کاشانی