کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۷۴: از در محرومی استمداد همت کرده ایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از در محرومی استمداد همت کرده ایم آرزوها را تمام از سینه رخصت کرده ایم کیست تا مارا بدست کم تواند برگرفت بر سر یکپای پیش خم عبادت کرده ایم این زمان بی بوسه از ساقی نمی گیرم جا زانکه در میخانه ها بیمزد خدمت کرده ایم نقد جان از ساقی و رخت سرا از میفروش در حیات خویشتن میراث قسمت کرده ایم گر همه رخصت بود مستان که ننگ همتست بارها این پند را در کار فطرت کرده ایم در ره سنگ ملامت فرش چون خاک رهیم سرگرانی را ببالین سلامت کرده ایم خاکساری نقش ما تعلیم می گیرد ز ما در فن خود گرچه بیقدریم شهرت کرده ایم سخت بیقدرست شاید قسمتی پیدا کند خون خود را وقف بر خاک مزلت کرده ایم پیش پا دیدن نمی آید دگر از ما، چو شمع بسکه بر سر و قد او مشق حیرت کرده ایم بر سر جنگ است با ما بی سبب دایم کلیم گرچه صلح کل بهفتاد و دو ملت کرده ایم کلیم کاشانی