کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۵۳: همتی کو که دلان از عیش جهان بردارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همتی کو که دلان از عیش جهان بردارم گل به بلبل دهم و برگ خزان بردارم نخل بالای تو آن شعله خاشاک وجود بکنار آرم و خود را زمیان بردارم هر نفس جستن آن موی میان آسان نیست گم شود یکدم اگر دست از آن بردارم توبه کردم زمی و روح غذا می خواهد مشتی از خاک در شیر مغان بردارم از جهان قسمتم این دست و دل تنگ بسست دیده حسرت از آن کنج دهان بردارم حرص می رطل گران خواهد و از ضعف خمار پنبه از شیشه بدست دگران بردارم در ره عشق که هر جاده دم مار بود هر کجا پای نهم دست زجان بردارم تیر جور فلکم کشت ازین کهنه کمان قدرتی کو که زه کاهکشان بردارم چون سخن فهمی و فریادرسی نیست کلیم چه عبث مهر خموشی ز دهان بردارم کلیم کاشانی