سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۵۳۲: چون خراباتی نباشد زاهدی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون خراباتی نباشد زاهدی کش به شب از در درآید شاهدی محتسب گو تا ببیند روی دوست همچو محرابی و من چون عابدی چون من آب زندگانی یافتم غم نباشد گر بمیرد حاسدی آنچه ما را در دل است از سوز عشق می نشاید گفت با هر باردی دوستان گیرند و دلداران ولیک مهربان نشناسد الا واحدی از تو روحانی ترم در پیش دل نگذرد شب های خلوت واردی خانه ای در کوی درویشان بگیر تا نماند در محلت زاهدی گر دلی داری و دلبندیت نیست پس چه فرق از ناطقی تا جامدی گر به خدمت قائمی خواهی منم ور نمی خواهی به حسرت قاعدی سعدیا گر روزگارت می کشد گو بکش بر دست سیمین ساعدی سعدی شیرازی