کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۹۰: صاحب همت که دست از کار دنیا می کشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صاحب همت که دست از کار دنیا می کشد کی دگر زان دست خار یأس از پا می کشد از ستم بر ناتوانان بالد آن سرکش بخویش شعله چون مشت خسی را سوخت بالا می کشد آینه از باطن صافست محنت کش ززنگ شیشه از روشندلی بیداد خارا می کشد اشگریزان تا غبار جلوه کاهش رفته اند زلف را در خون کشد گاهی که تا پا می کشد جاهلان را فخر می باید زجهل خود که دهر انتقام جرم نادان را ز دانا می کشد ما باین سامان چرا شرمنده باشیم از سپهر گوهر بی آب کی منت ز دریا می کشد تا قلم برداشت قمری آشیان خواهد نهاد سر و بالای ترا نقاش هر جا می کشد دشمنی را باعثی باید، نمی دانم کلیم اشک از بهر چه لشکر بر سر ما می کشد کلیم کاشانی