کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۵۶: اجتناب از آهم آن مغرور خود سر می کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اجتناب از آهم آن مغرور خود سر می کند پادشاهست احتراز از گرد لشکر می کند بر تن غم پرور عاشق نشان بوریا از برای خط زخمش کار مسطر می کند ترک آسایش اگر لذت ندارد پس چرا گل بآن نازک تنی از خار بستر می کند دل زسر قسمتم خون شد که در یک بوستان این بسر گل می زند آن خاک بر سر می کند عقل اگر داری بچشم کم مبین دیوانه را یکتن اقلیم بیابان را مسخر می کند مقصدی نایاب را در پیش دارد زلف او از کنار عارضش راه کمر سر می کند گر بخورشیدش بسنجم زین تلافی می سزد مدعی را در وفا با من برابر می کند گر ندامت دارم از شیرین سخن بودن بجاست این شکر منقار طوطی را بخون تر می کند دیده بی آب ما دارد کلیم از دل غبار مفلس آری شکوه دایم از توانگر می کند کلیم کاشانی