کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۵۴: شعله آتش حسن تو چو بالا گیرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شعله آتش حسن تو چو بالا گیرد فلک انگشت بدندان ثریا گیرد کاهش عشق ز بس جسم نزارم بگداخت رنگ در چهره من پرده بسیما گیرد خلوت وصل ترا محرم محروم دلست چند از بزم تو برون رود و جا گیرد خود اگر گوشه نشین نام جهانگیر خوشست طرز باید که کسی یاد ز عنقا گیرد بوی می مرهم ناسور بود کاش کسی پنبه داغ مرا از سر مینا گیرد اشک تا هست بخوناب جگر پروردست دل مرغان قفس زود ز صحرا گیرد بسکه پست است بمعراج تو گوئی رفته بخت من آبله ای گر بته پا گیرد با چنین طالع وارون چه توان کرد زهر تا چند کس از دست مسیحا گیرد کلیم کاشانی