کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۳۸: کی آن صیاد بی پروا پی نخجیر می گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کی آن صیاد بی پروا پی نخجیر می گردد که دایم در رهش صد صید از جان سیر می گردد صبوری چون ز حد بگذشت کاری رو نمی آرد که دارو کهنه چون گردید بی تأثیر می گردد خط سبزت عنان اختیار از دست و دل برده بهارست و دگر دیوانه بی زنجیر می گردد سراپای وجودم باده شد از حرص میخواری ولی همچون حبابم چشم و دل کی سیر می گردد شراب کهنه می نوشم ببزم او چو بنشینم بمن تا نوبت آید دختر رز پیر می گردد کلیم آن گردش چشم و نگاه دمیدم کم شد چو ساقی سرگران افتاد ساغر دیر می گردد کلیم کاشانی