کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۱۴: عیب را کی به پناه هنرم جا باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عیب را کی به پناه هنرم جا باشد درد میخانه من بر سر مینا باشد چون کشی خنجر کین بخت نگین می خواهم که ز زخم تو نشان بر همه اعضا باشد کرده ام شرط که پا را نکشم جانب شهر سرم آنروز که در دامن صحرا باشد از همان بزم که جز من دگری راه نداشت بایدم رفت که بهر دگران جا باشد اغنیا بهره ز اندوخته خود نبرند که همین خشک لبی قسمت دریا باشد همچو رگ در قدم راهروان سبز شود خار سیراب گر از آبله پا باشد ما که باشیم که کس جانب ما را گیرد اینقدر بس که شکست از طرف ما ز آتش داغ گر افروخته دستم چه عجب که کلیمم من و اینم ید بیضا باشد کلیم کاشانی