کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۹۱: نه زمی هر جا تنک ظرفی که برد از پا فتاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه زمی هر جا تنک ظرفی که برد از پا فتاد آنکه لاف پهلوانی زد هم از صهبا فتاد گردباد از سیر صحرا پای در دامن کشید نوبت هامون نوردی تا باشک ما فتاد گریه نبود دیده ام گر دجله افشانی کند کاب در چشمم ز دود آتش سودا فتاد تا دم آخر بود سر در هوا مانند شمع دیده هر کس که بر آن قامت زیبا فتاد می دهد ز آشفتگی درس سیه روزی ز ما زلف او با این پریشانی چه خوش انشا فتاد عندلیب آن گلستانم که بندد باغبان دیده را هر گه نقاب از چهره گلها فتاد هر که در راه طلب خو کرد با آوارگی گر بسان شمع یک جا شد مقیم از پا فتاد از کمال اتحاد حسن و عشق آخر کلیم هر گره کز زلف او وا شد بکار ما فتاد کلیم کاشانی