کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۸۴: می آشام غمت پیمانه و ساغر نمی دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می آشام غمت پیمانه و ساغر نمی دارد بجز تبخاله بر لب ساغر دیگر نمی دارد ندانم از خدا برگشته مژگانت چه می خواهد که سر از سجده محراب ابرو بر نمی دارد تو بی پروا درون دل، ولی از حال او غافل که آتش آگهی از سوزش مجمر نمی دارد کنم از هر نگاهت مستی دیگر چه بزمست این کسی صد رنگ می ای شوخ در ساغر نمی دارد چو نقش پا ندارد بستم بالین بکنج غم که از سر در گریبانی تن ما سر نمی دارد متاع صبر و آرام از دلم جستی، عجب از تو نمی دانی که گلخن غیر خاکستر نمی دارد سرت گردم مگردان اینچنین یکباره محرومم که دارد سایه ای سر و سهی گر بر نمی دارد من بیکس هلاک گرمی داغ جنون گردم که تا شد پاسبانم چشم، از من بر نمی دارد کلیم از شعر رنگین نیست بیت ساده می گوید عروس تنگدستان بیش ازین زیور نمی دارد کلیم کاشانی