کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۳۹: دل بجذب خواری خود جور دشمن می کشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل بجذب خواری خود جور دشمن می کشد شیشه ما سنگ از دست فلاخن می کشد نشنود گر بوی خار از دامن صد پاره اش سالک راه طلب کی پا بدامن می کشد تا لبم را بسته شرم عشق می سوزم ز رشک هر کجا بینم که دودی سرز روزن می کشد از مغیلان کار سوزن گیر در راه طلب نیست سالک آنکه خار از پا بسوزن می کشد کشته ما را اگر ننواخت برق حادثات نیست غافل انتظار وقت خرمن می کشد در بیابان طلب تشنگی بر دم بخاک از مزار من چراغ مرده روغن می کشد گر بهجران شادمانم از امید وصل اوست در قفس بلبل صفیر از شوق گلشن می کشد بخت ما هر جا که بزم عشرتی سامان کند شیشه راه سنگ می بیند چو گردن می کشد در کنار خویشتن پروردمش عمری کلیم اشک کم فرصت که لشکر بر سر من می کشد کلیم کاشانی