کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۳۸: چند نومید ز کوی تو دل زار آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چند نومید ز کوی تو دل زار آید چون تهیدست که از میکده هشیار آید خار پا در ره ادبار ز دامن روید سر سودا زده در جیب بدیوار آید فقر اگر زخم زند مرهمش از عزلت نه که تهیدست خوردن خون چو ببازار آید عشق تا قابل زخم ستمم می داند تیغ از موج نفس بر دل افکار آید می کند نرگس بیمار تو غمخواری دل همچو مستی که بپرسیدن بیمار آید کس ندیدیم که مردود رود از در عشق آتش آن نیستکه از خار و خسش عار آید می توان یافت سرشگی که ز دل می خیزد بی نشان نیست اگر طفل زگلزار آید شب آدینه بدریوزه میخانه شهر شیخ پنهان رود و از ره بازار آید گر متاع سخن امروز کسادست کلیم تازه کن طرز که در چشم خریدار آید کلیم کاشانی