کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۳۶: چنان ز عکس رخ دوست دیده پرگل شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنان ز عکس رخ دوست دیده پرگل شد که شاخ هر مژه آرامگاه بلبل شد چه لازمست چنان مشق سرگرانی کرد که یک نفس نتوان غافل از تغافل شد چو مار بر سر گنجش اگر بود مسکن گداست مرد اگر عاری از توکل شد که همچو تیر هوائی بخویش رفعت بست که نه ترقی او مایه تنزل شد گلی که بوی وفائی درین چمن ندهد بقدر کم ز خس آشیان بلبل شد غلط بود که کند صبر کارها بمراد بمن که دشمن غالب شده از تحمل شد بلا به چاره گران تند و تلخ بیشتر است که زور سیل همه صرف کندن پل شد کلیم توبه اگر می کنی بیا، وقتست ز توبه توبه کن اکنون که موسم گل شد کلیم کاشانی