کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۰۷: خلق را دیدی دگر خواری چرا باید کشید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خلق را دیدی دگر خواری چرا باید کشید پای در دامان و دست از مدعا باید کشید بار درد بی دوا بردن بسی آسانترست کز طبیبان منت از بهر دوا باید کشید منت دریا کشند ار قطره ای احسان کنند کاش منت را بمقدار عطا باید کشید دولتی بهتر ز گمنامی نخواهی یافتن سر بجیب از سایه بال هما باید کشید میهنی سرپنجه را در زیر سنگ از بار رنگ دست همت را ز دامان حنا باید کشید با وجود ضعف پیری بار بردن مشکلست پا بدامان کش چو منت از عصا باید کشید در خمار باده دلکوبست سیر گلستان دردسر از خنده گلها چرا باید کشید کار محنت گر درین راه اینچنین بالا رود ره نوردان را ز زانو خار پا باید کشید شمع را با خامشی هر گه زبان باید برید بنگر از بیهوده گوئیها چها باید کشید از بلای آشنائی آنچه من دیدم کلیم ز آشنا خود را بکام اژدها باید کشید کلیم کاشانی