نصیر جهرمی
مثنوی پیر و جوان
با دیگر جواب دادن پیر جوان را | پایان کتاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو این بشنید آن روشن روان پیر جواب از نکته دانی کرد تقریر بگفت ای در غم آموزی نو آموز طلبکار بلای عافیت سوز نکردستی سفر در وادی عشق خطر دارد گذر در وادی عشق در این صحرا گذشتن صعب کاری است به خون غلطیده اش هر سو شکاری است بیابانی است کآن سامان ندارد رهی دارد که آن پایان ندارد بدین ره در شدن کاریست مشکل نه مقصد دیده نه مقصود حاصل خرد را پای در این راه لنگ است به هر گامش هزاران گونه سنگ است در آن نه منزلی نه مامنی است پس هر سنگ پنهان رهزنی است ز هر دامن بهر خاریش تاری است صد از ره مانده اش در هرکناری است سراسر رهروان وادی عشق خرابی خوانده اند آبادی عشق سفیر عقل اگر روح الامین است که فرخ طایر طوبی نشین است در آن وادی که عشق آتش فروزد اگر جنبد پرو بالش بسوزد حکیمان این همه در ها که سفتند همان زین داستان حرفی نگفتند خموشی به در این سر بسته راز است که شب کوتاه و افسانه دراز است باین شاخ از بلند دست رس نیست گل این باغ چیدن حد کس نیست بجز مسند نشین بزم ارشاد گرامی گوهر دریایی ایجاد فلک فرسا سوار عرش پیمای همایون پر همای لامکان جای حکیمان جهان را حکمت آموز دبیر عقل از وی دانش آموز خبر دار رموز کبریایی خدا را صاحب سر خدایی چو ایزد ذات او بی مثل و مانند خدا را بنده عالم خداوند محمد شمع بزم آفرینش چراغ افروز راه اهل بینش کتابش معجز روشن بیان را وصیش حاکم مطلق جهان را علی فرمانده ملک ولایت درخشان کوکب برج هدایت علی بن عم احم سرور دین گروه انس و جان را رهبر دین علی سر دفتر ارباب بینش علی مهر سپهر آفرینش علی یاری ده افتاده باران باو چشم همه امید واران در علم نبی گنجینه راز زبانش راز حق را نکته پرداز درونش مخزن سر الهی در او حکمت نهان چندانکه خواهی کلامش چون کتاب آسمانی بلاغت را از و محکم مبانی نصیر جهرمی