کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۹۱: از غمی شکوه نکن تا غم دیگر ندهند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از غمی شکوه نکن تا غم دیگر ندهند از لب خشک مگو تا مژه تر ندهند خوبرویان چو نشینند در ایوان غرور منصب آینه داری بسکندر ندهند در دیاری که رهائی زاسیری مرگست صید تا لایق کشتن نشود سر ندهند خط آزادی ما از غم دوران که دهد ساقیان باده اگر تا خط ساغر ندهند حاجت از فقر طلب روی طلب گر داری که زیک در دهدت آنچه ز صد در ندهند گرچه خود گشته زن حرص و طمع می گوید مفتی شهر که یکزن بدو شوهر ندهند جامه عرض نکویان چو درد نتوان دوخت زانکه پیراهن گل را برفوگر ندهند از سخن غیر زیان نفع سخنور نبود بصدف جوهریان قیمت گوهر ندهند در دیاریکه بود گردش آنچشم کلیم نسبت فتنه ببدگردی اختر ندهند کلیم کاشانی