کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۸۴: عمرها رفت که قانون طرب تار ندید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عمرها رفت که قانون طرب تار ندید دل بجز دیده تر ساغر سرشار ندید این جهان دار شفائیست که یک بیمارش خدمتی غیر تغافل ز پرستار ندید هر که رفعت طلبد بهره نیابد از فیض خار را سبز کسی بر سر دیوار ندید مرد آزاده گرش کار بسوگند افتاد قسم او بسری بود که دستار ندید دست رد گر بشناسی سپر حادثه است از بلا رست سپندی که خریدار ندید شیشه با آنکه سر حرف مکرر وا کرد دوش در بزم ترا در سر گفتار ندید دفترم گر شکرستان سخن گشت چه سود که بغیر از مگس نقطه هوادار ندید خضر توفیق که از تربیتم دست کشید آن طبیبی است که پرهیز ز بیمار ندید دهر خود مجلس می نیست کلیم، از چه سبب کس در او آگهی از کار خبردار ندید کلیم کاشانی