کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۷۵: مرا همیشه مربی چه طالع دون بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا همیشه مربی چه طالع دون بود ترقیم چه عجب گر چو شمع وارون بود همیشه اهل هنر را زمانه عریان داشت فسانه ایست که خم جامه فلاطون بود پسند ماتمیان با هزار غم نشدیم بجرم اینکه لباسم زگریه گلگون بود فلک ز عیب تهی کاسه ای مثل چون شد زکاسه های کواکب همیشه پرخون بود مدام از آن نم باران که خاک آدم داشت متاع خانه ما نزد سیل مرهون بود همیشه عقده خاطر رواج کارم داد چه بستگی که پر و بال صید مضمون بود نشان شیفتگان دیار عشق یکیست بچشم لیلی هر گردباد مجنون بود خوش آن گذشته که تاری گر از علائق داشت بسان طنبور آنهم زخانه بیرون بود کلیم دل بقناعت نهاد و چاره نداشت ز دخل خون جگر خون گریه افزون بود کلیم کاشانی