کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۶۷: چشم پوشیدن ز نیک و بد چراغ دیده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم پوشیدن ز نیک و بد چراغ دیده است روشنی دل را ز نور دیده ها پوشیده است با که گردن سازگاری کرد تا با ما کند بر مراد دانه هرگز آسیا گردیده است؟ سرو را دانی چرا آزاد می گویند خلق زانکه دامان تعلق زین چمن برچیده است گر قفس تنگست از بیرحمی صیاد نیست صید از ذوق گرفتاری بخود بالیده است گر بصحرا می رود، ور سر بدریا می کشد سیل راه برو بحر از اشک من پرسیده است جامه لایق بآن دستار عریانی بود بر سر هر کس که سودای جنون پیچیده است چشم خود را بایدش دادن بمردم عاریت هر که خود را لایق بالانشینی دیده است دیده ای دارم که ویران گشته از یکقطره اشک خانه چشمم تو گوئی از گل نم دیده است دیده بیدل چسان از زخم می ترسد کلیم چشم داغ من ز مرهم آنچنان ترسیده است کلیم کاشانی