کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۳۲: هنوز طره او تا کمر نیامده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هنوز طره او تا کمر نیامده است ز پیچ و تاب رگ جان خبر نیامده است باعتماد، سرین را بآن کمر مسپار که مور خازن تنگ شکر نیامده است همه حکایت مردم گیا فسانه شمار گیاه مردمی از خاک بر نیامده است بجلوه گاه تو هر دل که رفت، از خود رفت دگر کسی بوطن زین سفر نیامده است دعا ز عالم بالا همین خبر دارد که تیر ناله یکی کارگر نیامده است چرا بگرد بناگوش تو همی گردد اگر بپای گهر رشته بر نیامده است ز جور مادر ایام ترشرو منشین خیال کن که زپشت پدر نیامده است برشوه داد پر و بال خود خدنگ ترا بچشم دام تو مرغ دگر نیامده است چگونه عیش برد ره بخانه تو کلیم باین خرابه چو یار دگر نیامده است کلیم کاشانی