سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۴۹۶: ای صورتت ز گوهر معنی خزینهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای صورتت ز گوهر معنی خزینه ای ما را ز داغ عشق تو در دل دفینه ای دانی که آه سوختگان را اثر بود مگذار ناله ای که برآید ز سینه ای زیور همان دو رشته مرجان کفایت است وز موی در کنار و برت عنبرینه ای سر در نیاورم به سلاطین روزگار گر من ز بندگان تو باشم کمینه ای چشمی که جز به روی تو بر می کنم خطاست وآن دم که بی تو می گذرانم غبینه ای تدبیر نیست جز سپر انداختن که خصم سنگی به دست دارد و ما آبگینه ای وآن را روا بود که زند لاف مهر دوست کز دل به در کند همه مهری و کینه ای سعدی به پاکبازی و رندی مثل نشد تنها در این مدینه که در هر مدینه ای شعرش چو آب در همه عالم چنان شده کز پارس می رود به خراسان سفینه ای سعدی شیرازی