نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۵۵۳: گر برون از برقع آن زلف پریشان آمدی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر برون از برقع آن زلف پریشان آمدی کارهای بی سر و سامان به سامان آمدی از جمال خود اگر دادی به عالم ذره ای قسمت هر مور مقدار سلیمان آمدی گر حجاب کعبه و دیر از میان برداشتی هر مسلمان گبر و هر گبری مسلمان آمدی بودی ار بر قدر سوز آتش پرستان را جزا بال هر پروانه ای شمع شبستان آمدی گر نبودی پیر کنعان بوی پیراهن شناس کور ماندی در برش گر دوست عریان آمدی بر مشام آشنا آید شمیم آشنا سوی احمد از یمن زان بوی رحمان آمدی هر غم او کامدی در سینه تنگم فرو جان محبوس مرا یوسف به زندان آمدی وه که در گلشن خمش دارند مرغی را که او گر به گلخن در قفس بودی به افغان آمدی رخصت ار بودی کزین بی پرده تر گویم سخن چون «نظیری » هر دو عالم مست عرفان آمدی نظیری نیشابوری