سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۴۷۶: صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین عقل و طبعم خیره گشت از صنع رب العالمین با جوانان راه صحرا برگرفتم بامداد کودکی گفتا تو پیری با خردمندان نشین گفتم ای غافل نبینی کوه با چندین وقار همچو طفلان دامنش پرارغوان و یاسمین آستین بر دست پوشید از بهار برگ شاخ میوه پنهان کرده از خورشید و مه در آستین باد گل ها را پریشان می کند هر صبحدم زان پریشانی مگر در روی آب افتاده چین نوبهار از غنچه بیرون شد به یک تو پیرهن بیدمشک انداخت تا دیگر زمستان پوستین این نسیم خاک شیراز است یا مشک ختن یا نگار من پریشان کرده زلف عنبرین بامدادش بین که چشم از خواب نوشین بر کند گر ندیدی سحر بابل در نگارستان چین گر سرش داری چو سعدی سر بنه مردانه وار با چنین معشوق نتوان باخت عشق الا چنین سعدی شیرازی