نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۵۳۱: چو لعبتان خیال اند آدمی و پری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو لعبتان خیال اند آدمی و پری به اختیار مشعبد کنند جلوه گری درست اگر نگری سیمیا و نیرنگست نشاط مجلس ناهید و فتنه قمری ثبات عهد پدیدست چند خواهد داشت؟ گلی که در رحم غنچه کرد پرده دری ز عمر خوش تر و شیرین تری ولی چه کنم نبسته هیچ خردمند دل به رهگذری درین سراچه مزاج زمانه گیرد عقل خدا سرای مقیم است و کاروان سفری دریغ از دی و نوروز دهر باید رفت به گونه های خزانی و گریه جگری به غیر هستی حق روی در فنا دارد ز جزو و کل جهان هرچه را که برشمری ظفر نبود به کوشیدن خرد ممکن ضرورت از صف مستی شدیم و بی خبری چو کودک ز دبستان نفور می ترسم شب خمول ز بانگ مؤذن سحری جهانیان به فروغم اگر نه محتاجند چو آفتاب چه افتاده ام به دربدری؟ به اعتماد کواکب مکن «نظیری » کار که ره نبرده به خود می کنند راهبری نظیری نیشابوری