نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۴۴۹: شکوه نقصان داشت فصلی از میان انداختم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شکوه نقصان داشت فصلی از میان انداختم نرخ ارزان بود کالا در دکان انداختم از کفم سررشته گفتار بیرون رفته بود هر گره کز دل گشادم بر زبان انداختم تا مگر این بخت سرکش زودتر جایی رسد هر کجا ره شد نگون از کف عنان انداختم راهبر دلال کالا بود و رهزن مشتری در میان راه بار کاروان انداختم ساخت نوعی جذبه کارم را که معلومم نشد کی صنم از جیب و زنار از میان انداختم ثابت اندازی ز صافی نظر شد ورنه من بی پر و پیکان خدنگی بر نشان انداختم طعم حنظل را به عادت راست کردم در مذاق من که شکر را ز تلخی از دهان انداختم شمع را گفتم: چرا منظور هر محفل شدی؟ گفت: از بالا نظر بر آستان انداختم در پناه گریه و عجزم «نظیری » بعد ازین جعبه خالی کرده بر دشمن کمان انداختم نظیری نیشابوری