نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۴۴۶: سخن دوست گران بود فراوان کردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سخن دوست گران بود فراوان کردم جان به بیعانه بیارید که ارزان کردم گرد راه خضری از نظرم می پاشید سوی هر چشمه شدم چشمه حیوان کردم هیچ اکسیر به تأثیر محبت نرسد کفر آوردم و در عشق تو ایمان کردم همه بایستنیم بود چو رفت آمد کار هرچه در کار نبایست همه آن کردم نیم ساعت به خود از تفرقه نتوان پرداخت در مقامی که دل جمع پریشان کردم هرچه آموخته بودم همه از یادم رفت سود چل ساله به سودای تو نقصان کردم حال از آن ترک سیه چشم مپوشید که من سحر پیش نظرش بردم و قران کردم سوی تو ره به تکاپوی خرد نتوان کرد سعی چندان که به تحقیق تو بتوان کردم خان خانان که به یاد نظر تربیتش طبع گر خاک نگارید منش جان کردم نکته آرای و غزل سنج «نظیری » می باش به مدیحی که تو را صاحب دیوان کردم نظیری نیشابوری