نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۴۳۸: ز جا نتوانم از کم نشئگی چالاک برخیزم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز جا نتوانم از کم نشئگی چالاک برخیزم به هر سو چنگ محکم سازم و چون تاک برخیزم چنان ز آلایش مژگان تر دامن گرانبارم که سست از جا چو نور دیده نمناک برخیزم به صافی مشربان صحبت گزیدم صاف باید شد بسوزم زهد خشک و خرقه تر، پاک برخیزم چو موجم نقش بر آب و چو گردم رخت بر صرصر ز دامن تا گریبان همچو سوسن چاک برخیزم ملال آشیانم کشت، کی باشد بهار آید چو بلبل مست گردم زین خس و خاشاک برخیزم به یکدم باده صاحب همتی دستم نمی گیرد که آتش گردم و از خانه امساک برخیزم درین صحرای پر صر صر چه تمکینست بودم را چو دود از باد بگریزم، چو گرد از خاک برخیزم به سعد و نحس دوران خط تسلیم و رضا دادم که نتوانم چو نقش ثابت از افلاک برخیزم نخورده زخم افتادم ز پا ترسم که نتوانم به خون رنگین پی آرایش فتراک برخیزم شب از میخانه سوی خانقه رفتم غلط کردم سحر می بایدم از نشئه تریاک برخیزم مکن منعم «نظیری » گر ز حکم آسمان نالم ز مظلومی به داد از حاکم بی باک برخیزم نظیری نیشابوری