سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۴۶۳: چه خوش بود دو دلارام دست در گردن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه خوش بود دو دلارام دست در گردن به هم نشستن و حلوای آشتی خوردن به روزگار عزیزان که روزگار عزیز دریغ باشد بی دوستان به سر بردن اگر هزار جفا سروقامتی بکند چو خود بیاید عذرش بباید آوردن چه شکر گویمت ای باد مشک بوی وصال که بوستان امیدم بخواست پژمردن فراق روی تو هر روز نفس کشتن بود نظر به شخص تو امروز روح پروردن کسی که قیمت ایام وصل نشناسد ببایدش دو سه روزی مفارقت کردن اگر سری برود بی گناه در پایی به خرده ای ز بزرگان نشاید آزردن به تازیانه گرفتم که بی دلی بزنی کجا تواند رفتن کمند در گردن کمال شوق ندارند عاشقان صبور که احتمال ندارد بر آتش افسردن گر آدمی صفتی سعدیا به عشق بمیر که مذهب حیوان است همچنین مردن سعدی شیرازی