سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۴۵۶: ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن قوت او می کند بر سر ما تاختن گر دهیم ره به خویش یا نگذاری به پیش هر دو به دستت در است کشتن و بنواختن گر تو به شمشیر و تیر حمله بیاری رواست چاره ما هیچ نیست جز سپر انداختن کشتی در آب را از دو برون حال نیست یا همه سود ای حکیم یا همه درباختن مذهب اگر عاشقیست سنت عشاق چیست دل که نظرگاه اوست از همه پرداختن پایه خورشید نیست پیش تو افروختن یا قد و بالای سرو پیش تو افراختن هر که چنین روی دید جامه چو سعدی درید موجب دیوانگیست آفت بشناختن یا بگدازم چو شمع یا بکشندم به صبح چاره همین بیش نیست سوختن و ساختن ما سپر انداختیم با تو که در جنگ دوست زخم توان خورد و تیغ بر نتوان آختن سعدی شیرازی