نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۲۴۰: هرگز به سیر گل دل محزون نمی رود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرگز به سیر گل دل محزون نمی رود یار از خیال غمزده بیرون نمی رود عشق از جهان بریدن و از جان گذشتن است کار وفا ز پیش به افسون نمی رود مردان بجا به عزم و توکل رسیده اند یک دل رمیده نیست که در خون نمی رود از زخم عشق در بن هر سنگ کشته ایست از خون ما کجاست که جیحون نمی رود؟ لذت به خواب میرد و شادی به غافلی در هر دلی که او به شبیخون نمی رود در حرف تلخ نوش لبان صد دقیقه است کوتاه بین ز لفظ به مضمون نمی رود مرغان دشت را ز غم دل جراحتست شب نیست کاین خروش به هامون نمی رود از بس که رد شد از در مقصود حاجتم آهم ز انفعال به گردون نمی رود آن را که گوش دل شنود ناله یی بس است عاشق به درس پیش فلاطون نمی رود راه وفا ز تفرقه عشق بسته شد دیریست ناقه بر سر مجنون نمی رود بوی نسیم فقر «نظیری » شنیده است از ره به تاج و تخت فریدون نمی رود نظیری نیشابوری