نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۲۳۸: گلزار به شهر آمد و بازار چمن شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گلزار به شهر آمد و بازار چمن شد گوش همه کس محو غزل خوانی من شد تا جیب گشادم که از آن نام برآرم دیدم که صبا قاصد صد بیت حزن شد هر دخل که می خواست کند دشمن حاسد آمد به زبانش ز دل و مهر دهن شد از ظلمت شب مرغ خروشان نشد امشب هرچند که در بند پر و بال زدن شد پر زورتر از باده تلخ است محبت عشقی که برو سال گذر کرد کهن شد الفت ده هجران و وصالست صبوری مخموری من توبه ده توبه شکن شد تا می شنوم حسن و وفا هر دو غریبند عاشق نشنیدم که ز غربت به وطن شد تا همسفر اشک خودم کار خراب است هرجا که شدم در پی ویرانی من شد هر زخم که برداشت ز ایام «نظیری » نی چاک گریبان شد و نی جیب کفن شد نظیری نیشابوری