نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۱: بر قفا چشمت نمی افتد چو این در واشود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر قفا چشمت نمی افتد چو این در واشود آن زمان درگاه بشناسی که صدرت جا شود آن که او در کلبه احزان پسر گم کرد یافت تو که چیزی گم نکردی از کجا پیدا شود دوست دارد از غریبان ناله بیچارگی عشق می خواهد که کشتی غرق در دریا شود هرکه می خواهد که منشور خراباتش دهند باید اول خانمان برهم زن و رسوا شود زو همه خوبی زما زشتی همانا لایق است پرده ما بسته ماند پرده او واشود شد بهار عمر و ناپخته است انگورم هنوز نیست معلومم که آخر سرکه یا صهبا شود عمره آن کو برآرم، پایم ار آید به کار حلقه آن دربگیرم دستم ار گیرا شود کم «نظیری » راست بر جایی نظر افگنده ام وای اگر روز جزا چشم و دلم گویا شود نظیری نیشابوری