سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۴۱۵: ای مرهم ریش و مونس جانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای مرهم ریش و مونس جانم چندین به مفارقت مرنجانم ای راحت اندرون مجروحم جمعیت خاطر پریشانم گویند بدار دستش از دامن تا دست بدارد از گریبانم آن کس که مرا به باغ می خواند بی روی تو می برد به زندانم وین طرفه که ره نمی برم پیشت وز پیش تو ره به در نمی دانم یک روز به بندگی قبولم کن روز دگرم ببین که سلطانم ای گلبن بوستان روحانی مشغول بکردی از گلستانم زان روز که سرو قامتت دیدم از یاد برفت سرو بستانم آن در دو رسته در حدیث آمد وز دیده بیوفتاد مرجانم گویند صبور باش از او سعدی بارش بکشم که صبر نتوانم ای کاش که جان در آستین بودی تا بر سر مونس دل افشانم سعدی شیرازی