سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۴۱۱: گر تیغ برکشد که محبان همیزنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر تیغ برکشد که محبان همی زنم اول کسی که لاف محبت زند منم گویند پای دار اگرت سر دریغ نیست گو سر قبول کن که به پایش درافکنم امکان دیده بستنم از روی دوست نیست اولیتر آن که گوش نصیحت بیاکنم آورده اند صحبت خوبان که آتش است بر من به نیم جو که بسوزند خرمنم من مرغ زیرکم که چنانم خوش اوفتاد در قید او که یاد نیاید نشیمنم دردیست در دلم که گر از پیش آب چشم برگیرم آستین برود تا به دامنم گر پیرهن به در کنم از شخص ناتوان بینی که زیر جامه خیالیست یا تنم شرط است احتمال جفاهای دشمنان چون دل نمی دهد که دل از دوست برکنم دردی نبوده را چه تفاوت کند که من بیچاره درد می خورم و نعره می زنم بر تخت جم پدید نیاید شب دراز من دانم این حدیث که در چاه بیژنم گویند سعدیا مکن از عشق توبه کن مشکل توانم و نتوانم که نشکنم سعدی شیرازی