فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۴۴۰: دشمن شدی بیکدمه زاری که داشتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دشمن شدی بیکدمه زاری که داشتم آیا کجا شد آن همه یاری که داشتم چندان نمک زدی که بجان هم رسید کار در سینه آن جراحت کاری که داشتم هر چند سوختیم دل از حال خود نگشت شد راست لاف پاک عیاری که داشتم کاری نکرده در صدف سینه ی گلی آن گریه ی چو ابر بهاری که داشتم بعد از هزار طعن و ملامت شدیم خاک این گل شکفت زانهمه خاری که داشتم سر شد نشان تیر و بود دام دل هنوز سودای آن رمیده شکاری که داشتم آخر بخاکساری و افتادگی کشید آن سرکشی و کینه گذاری که داشتم آخر به آه و ناله فغانی قرار یافت در گلشن آن نوای هزاری که داشتم فغانی شیرازی