فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۳۹۸: تا بکی در کنج خلوت گرد بیحاصل خوریم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا بکی در کنج خلوت گرد بیحاصل خوریم خیز تا این سجده ها در سایه سروی بریم در دل اینست کان ساعت که محرمتر شدیم تا نگه کردیم پنداری که بیرون دریم در حقیقت رند و زاهد هر دو نزدیک همند مشکلست اینجا تفاوت بلکه از یک جوهریم صحبت زاهد خوشست اما گلستان دلکشست چند در یک خانه بنشینیم و درهم بنگریم ذره بر افلاک رفت و ما بخاک افتاده خوار با چنین مهر و وفا از ذره یی ناقصتریم عارفی باید که سر عشق دریابد تمام فهم ما دورست ازین معنی که رند و ابتریم مجلس عشقست کوته کن فغانی درد دل این حرارت جای دیگر بر که ما خود اخگریم فغانی شیرازی