فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۳۹۷: بس بینوا ز ساقی خود دور مانده ام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بس بینوا ز ساقی خود دور مانده ام از سر شراب رفته و مخمور مانده ام هم آب رفته از دل و هم تاب از نظر دور از چراغ میکده بی نور مانده ام نخل مسیح و باغ خلیل و زلال خضر یکیک ز دست داده و مهجور مانده ام در هیچ خرقه نیست ز من ناسزاتری این هم عنایتیست که مستور مانده ام خلقی به تنگ از من و من از حیات خویش شرمنده در میانه ی جمهور مانده ام چشمم بروی شاهد و دل مایل فنا موقوف یک اشاره ی منظور مانده ام هر سو تفرجیست درین بزم چون بهشت تنها نه در مشاهده ی حور مانده ام صد مرده زنده کرد فغانی طبیب شهر من از دعای کیست که رنجور مانده ام فغانی شیرازی