فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۳۸۴: همه شب دارم از دل باده ی نابی که من دانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همه شب دارم از دل باده ی نابی که من دانم بگریه می کنم گلگشت مهتابی که من دانم دل راحت طلب شد کامخواه و می ز هر ناکس کشم خواری، پی مقصود نایابی که من دانم همان هر جایی و بیگانه خو می بینمت چندان که لفظ لعن می گویی ز هر بابی که من دانم پی یکجرعه کز جام توام روزی شود یا نه کشم از زهر چشم غیر تلخابی که من دانم خوش آن بزمی که چون پروانه گرد شمع خود گردم رقیب از رشک سوزد در تب و تابی که من دانم بترک سجده ی ظاهر مخوانم کافر ای منکر که پنهان حالتی دارم بمحرابی که من دانم مدار ای بخت دیگر از فغانی چشم بیداری که رفت آن مست غفلت در شکر خوابی که من دانم فغانی شیرازی