فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۳۴۲: که فتاد در فراقت که نسوختی تمامش؟
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
که فتاد در فراقت که نسوختی تمامش؟ اجلیست غالبا این که فراق گشته نامش بنوید مرگ خواند سوی خویشتن فراقم چه قیامت آشنایی که اجل بود پیامش بستاره ی رقیبان نبرم حسد که آنمه بکرشمه چون در آید همه جاست فیض عامش بعذاب داغ هجران دل کامخواهم اولی که نشست آتش من ز خیالهای خامش نه کمست اینکه خونم خورد آن شرابخواره توهم ای رقیب بدخو چه دهی زیاده جامش بهوای دیدنش آنکه چو صبح خاست خندان بنگر که کرده حرمان بچه روز وقت شامش بچه روز نیک بیند ز تو کام دل فغانی که چو بخت خود غنیمی بکمین بود مدامش فغانی شیرازی