فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۳۴۰: کو مطربی که مست شوم از ترانه اش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کو مطربی که مست شوم از ترانه اش دامن کشم ز صحبت عقل و بهانه اش امشب حکیم مجلس ما شرح باده گفت چندانکه چشم عقل غنود از فسانه اش خاک در سرای مغانم که تا ابد خیزد صدای بیغمی از آستانه اش ساقی سحر بگوشه ی میخانه برفروخت شمعی که آفتاب بود یک زبانه اش دریاب نقد وقت که جم با وجود جام تا رفت، در حساب نیارد زمانه اش بی برگ شو که آنکه جهان را دهد فروغ شاید که شب چراغ نباشد بخانه اش صیدیست بس بلند نظر دل که در ازل بر آفتاب تعبیه شد دام و دانه اش یا رب چه باده خورده فغانی ز جام عشق کز یاد رفته است غم جاودانه اش فغانی شیرازی