فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۳۳۰: از جان من حکایت جانان من بپرس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از جان من حکایت جانان من بپرس غافل چه داند این سخن از جان من بپرس هر قطره ی زبون نشود در شب چراغ این ماجرا ز دیده ی گریان من بپرس آن کس که دل به وعده ی وصلت نهاده است گو این حکایت از دل بریان من بپرس من خود ز یک دو کاسه ی اول شدم خراب حال من ای رفیق ز مهمان من بپرس برگیر جام و یاد هوادار خویش کن بردار شمع و کلبه ی احزان من بپرس خون منست آنکه توان ریخت بیگناه خنجر چو برکشی در زندان من بپرس گلگشت ماهتاب و می روشنت حلال روزی عقوبت شب هجران من بپرس منشین فغانی از طلب کعبه ی مراد برخیز و راه کشور سلطان من بپرس فغانی شیرازی