فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰۳: نوروز علم برزد و گل در چمن آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نوروز علم برزد و گل در چمن آمد خورشید سفر کرده ی من در وطن آمد مرغی که ز هجران گلی داشت ملالی در باغ بنظاره سرو چمن آمد گل باز رسید از سفر و سرو ز گلگشت پیمانه بیارید که پیمان شکن آمد یعقوب جوان شد ز صبا من شدم آتش آن بوی دگر بود کزان پیرهن آمد همراه صبا بوی مسیحا نفسی بود زان بوی دل مرده ی من با سخن آمد در عشق دمی زندگی آرد دو جهان غم آفت نه همان بود که بر کوهکن آمد آشفته چنان نیستم از غم که بدانم کز شاخ چه گل سر زد و چون نسترن آمد سرمست رسید از ره و خوبان بنظاره گشتند سراسیمه که هان پیلتن آمد خاموش نشد از سخن عشق فغانی هرچند که سنگ ستمش بر دهن آمد فغانی شیرازی